سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این تویی که اغیار را ازدل های دوستانت زدودی تا آن که جز تو را دوست نداشتند ...آن که تو را از دست داد، چه به دست آورد ؟ و آن که تو را یافت، چه از دست داد ؟ آن که جز تو را به عنوان عوض پذیرفت، زیان کرد . [امام حسین علیه السلام ـ در دعایش ـ]
خاطرات دفاع مقدس

 

خرداد سال 1364 بود لشکر 28 پیاده سنندج به منطقه شمال غرب اشنویه اعزام می شد . گردان ما که در معیت تیپ 2 لشکر سنندج بود به منطقه عملیاتی قادر که قرار بود در آینده ای نزدیک عملیاتی انجام گیرد اعزام شد . محل استقرار ما در دامنه ارتفاعات کلاشین از ارتفاعات منطقه اشنویه بود . کوه های سر به فلک کشیده کلاشین گلازرد و بربرزین با جاده های صعب العبور و گردنه های پر پیچ و خم فراوان عملیات را دشوار می کرد . هواپیماهای عراقی که از انجام عملیات در آینده ای نزدیک باخبر شده بودند از طلوع تا غروب آفتاب مداوم منطقه خودی جاده ها و خطوط پدافندی را به شدت بمباران می کردند و ترافیک هوایی شلوغی را بر آسمان منطقه شکل داده بورند :به طوری که به هیچ جنبنده ای مجال حرکت نمی دادند . از انواع راکت ها و بمب ها : نظیر بمب های خوشه ای ناپالم یا آتش زا و گاهی از بمب های شیمیایی استفاده می کردند . بنه گردان و سنگر فرماندهی در مجاورت گروهان ارکان و در دره ای نسبتا تنگ قرار داشت . یک روز صبح که قرار بود به اتفاق فرماندهان گروهان ها به ارتفاعات حسن بیک عراق – همان منطقه ای که قرار بود عملیات انجام شود – اعزام شویم : بیرون از سنگر فرماندهی که در نزدیکی یک صخره بزرگ بود : قدم می زدم که ناگهان آهو بره کوچکی توجه مرا به خود جلب نمود که از دامنه ارتفاعات به سمت سنگرها سرازیر شده بود . دو تن از فرماندهان گروهان که داخل سنگر فرماندهی بودند به اتفاق سربازان مجاور همگی به سمت آهو بره به راه افتادند و او را دنبال کردند . آهو که گویا تازه متولد شده بود و توانائی چندانی در دویدن نداشت : داخل غاری که در زیر صخره ای بزرگ قرار داشت رفت و سربازان و پرسنلی که حدودا ده نفری می شدند . به تعقیب او به داخل غار رفتند . من که می ترسیدم نکند آسیبی به آهو برسانند و برای آنکه از این آسیب احتمالی یا تیراندازی به سمت او جلوگیری کنم به سوی غار حرکت کردم ویکی از فرماندهان گروهان را خطاب قرار دادم و گفتم : " آسیبی به حیوان بی چاره نرسانید " . در همین لحظه به دهانه غار رسیده بودم که ناگهان غرش هواپیماهای دشمن سکوت منطقه را بر هم زد و لحظاتی بعد دود و گرد و خاک همراه با صدای انفجاری مهیب منطقه را در بر گرفت . چند لحظه ای نشستم تا دود و آتش فروکش کند . وقتی هوا صاف شد با کمال تعجب مشاهده کردم که هواپیماهای دشمن بنه گردان را هدف قرار داده اند و سنگر فرماندهی و سنگرهای مجاور آن به کلی منهدم شده بود . ناگهان به یاد " ان تنصرالله ینصرکم " افتادم . خوشبختانه چون تمامی پرسنل به دنبال آهو داخل غار رفته بودند کوچکترین آسیبی به آن ها نرسیده بود و فقط یک سرباز نگهبان مجروح شده بود .

به قول اقبال لاهوری :

سائل و محروم تقدیر حق است                                                             حاکم و محکوم تقدیر حق است

جز خدا کس خالق تقدیر نیست                                                                   چاره تقدیر از تدبیر نیست

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط علیمحمدی 90/8/23:: 1:8 صبح     |     () نظر